هارون الرشيد حاكمي ظالم و مغرور بود كه وقتي ابر
بالاي سرش ميآمد مغرورانه ميگت:«اي ابر! ببار، هر جا كه بباري بر مملكت من
باريدهاي» و به راستي هم همينطور بود؛ يعني آن زمان كه آمريكا كشف نشده بود و
تقريباً دو سوم دنياي- منهاي آمريكا- تحت سلطه اسلام بود. همين هارون، وزيري به
نام«علي بن يقطين» داشت، وي از شيعيان راستين و از دوستداران واقعي ائمه اطهار
بود،كه زير پرچم ظلم بود و زجر ميكشيد،مرتب به امام موسي بن جعفر(ع) نامه مينوشت
كه:آقا! من زير پرچم ظلم زجر ميكشم، آيا ميتوانم خودم را از منصب وزارت هارون
خلاص كنم؟ امام (ع) سفارش ميكرد كه بايد در منصب خودباقي بماني، چون كفاره گناه
تو خدمت به مسلمان است، اگر بتواني گرهاي از كار مسملاني بگشايي كفاره گناهانت را
پرداختهاي.[1]
زيرپرچم ظالم و حاكم جور بودن بسيار گناه بزرگي
است، تا جايي كه امام(ع) ميفرمايد: در روز قيامت خيمهاي به پا ميكنند و هر كسي
كه تجاوز و ظلمي كرده باشد به آن خيمه ميبرند، و سپس ميرمايد: حتي آن افرادي را
كه آب در دوات ظالم ريختهاند و قلم براي ظالم مهيا كردهاند داخل آن خيمه ميكنند؛
يعني يك مستخدم ظالم ب خود او در يك مكان جاي ميگيرند؛ با اين كه درجه گناه در
خدمت ظالم بودن تا اين حد بالاست، اما امام موسي بن جعفر(ع) ميفرمايد: كفاره چنين
گناه بزرگي اين است كه گرهاي از كار يك مسلماني بگشايي.
پي نوشت ها:
[1]. شيخ طوسي، اختيار معرفه
الرجال،ص433.